« آسانسور »
غضنفر سوار آسانسور میشه ، می بینه نوشته :
ظرفیت 12 نفر . باخودش میگه : عجب بدبختیه ها ! حالا 11 نفر دیگه از کجا
بیارم ؟!
« شکنجه روحی »
می خواستن غضنفر رو
شکنجه روحی بدن ،
می فرستنش تو یک اتاق گرد ، میگن برو یک گوشه بشین !
« سرقت
ماشین »
ماشین غضنفر رو تو روز روشن ، جلو
چشماش میدزدن . رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن : آااای دزد !
بگیرینش ! یهو غضنفر داد میزنه : هیچ خودتونو ناراحت نکنید . هیچ غلطی
نمیتونه بکنه ! رفیقاش وامیستن ، میپرسن : چرا ؟ غضنفر میگه : من شمارشو
برداشتم !
غضنفر میره مسابقه بیست سوالی . رفقاش از پشت صحنه بهش
میرسونن که جواب
خیاره ، فقط تو زود نگو که ضایع شه . خلاصه مسابقه شروع میشه ، غضنفر
میپرسه : تو جیب جا میگیره ؟ میگن : نه . غضنفر میگه : بابا این عجب خیار
گنده ایه !
آقایون به خودتون نگیرید غضنفر که شما نیستید